منم فاني و غرقه در ثبوتي
به درياهاي حي لايموتي
مگر من يوسفم در قعر چاهي
مگر من يونسم در بطن حوتي
وجود ظاهرم تا چند بيني
که اطلس هاست اندر برگ توتي
فقيرم من وليکن ني فقيري
که گردد در به در در عشق لوتي
ز بهر قهر جان لوت خوارم
بماليده چو جلادان بروتي
به غير عشق شمس الدين تبريز
نيرزد پيش بنده تره توتي