شماره ١٩٥: گل گفت مرا نرمي از خار چه مي جويي

گل گفت مرا نرمي از خار چه مي جويي
گفتم که در اين سودا هشيار چه مي جويي
گفتا که در اين سودا دلدار تو کو بنما
گفتم نشدي بي دل دلدار چه مي جويي
گفتا هله مستانه بنما ره خمخانه
گفتم که برو طفلي خمار چه مي جويي
گفتا ز چه بي هوشي بنماي چه مي نوشي
گفتم برو اي مسکين هشدار چه مي جويي
گفتا که چه گلزار است کز وي نرسد بويي
گفتم اگرت بو نيست گلزار چه مي جويي
گفتا که وفاجويان خوابي است که مي بينند
گفتم که خيال خواب بيدار چه مي جويي