شماره ١٤٤: يک حمله و يک حمله کآمد شب و تاريکي

يک حمله و يک حمله کآمد شب و تاريکي
چستي کن و ترکي کن ني نرمي و تاجيکي
داريم سري کان سر بي تن بزيد چون مه
گر گردن ما دارد در عشق تو باريکي
شاهيم نه سه روزه لعليم نه پيروزه
عشقيم نه سردستي مستيم نه از سيکي
من بنده خوبانم هر چند بدم گويند
با زشت نياميزم هر چند کند نيکي
عشاق بسي دارد من از حسد ايشان
بيگانه همي باشم از غايت نزديکي
روپوش کند او هم با محرم و نامحرم
گويند فلان بنده گويد که عجب کي کي
طفلي است سخن گفتن مردي است خمش کردن
تو رستم چالاکي ني کودک چاليکي