شماره ٩١: يکي گنجي پديد آمد در آن دکان زرکوبي

يکي گنجي پديد آمد در آن دکان زرکوبي
زهي صورت زهي معني زهي خوبي زهي خوبي
زهي بازار زرکوبان زهي اسرار يعقوبان
که جان يوسف از عشقش برآرد شور يعقوبي
ز عشق او دو صد ليلي چو مجنون بند مي درد
کز اين آتش زبون آيد صبوري هاي ايوبي
شده زرکوب و حق مانده تنش چون زرورق مانده
جواهر بر طبق مانده چو زرکوبي کروبي
بيا بنواز عاشق را که تو جاني حقايق را
بزن گردن منافق را اگر از وي بياشوبي