هشيار شدم ساقي دستار به من واده
يا مشک سقا پر کن يا مشک به سقا ده
نيمي بخور اي ساقي ما را بده آن باقي
والله که غلط گفتم ني ني همه ما را ده
اي فتنه مرد و زن امشب در من بشکن
رخت من و نقد من بردار و به يغما ده
خواهي که همه دريا آب حيوان گردد
از جام شراب خود يک جرعه به دريا ده
خواهي که مه و زهره چون مرغ فرود آيد
زان مي که به کف داري يک رطل به بالا ده