شماره ٦٤٥: بوقلمون چند از انکار تو

بوقلمون چند از انکار تو
در کف ما چند خلد خار تو
يار تو از سر فلک واقف است
پس چه بود پيش وي اسرار تو
چند بگويي که همين بار و بس
چند از اين چند از اين بار تو
اي ز تو بيمار حبيب و طبيب
بسته ز ناسور تو تيمار تو
خورده مي غفلت و منکر شده
بوي دهانت شده اقرار تو