شماره ٦٢٩: مطرب مهتاب رو آنچ شنيدي بگو

مطرب مهتاب رو آنچ شنيدي بگو
ما همگان محرميم آنچ بديدي بگو
اي شه و سلطان ما اي طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسيدي بگو
نرگس خمار او اي که خدا يار او
دوش ز گلزار او هر چه بچيدي بگو
اي شده از دست من چون دل سرمست من
اي همه را ديده تو آنچ گزيدي بگو
عيد بيايد رود عيد تو ماند ابد
کز فلک بي مدد چون برهيدي بگو
در شکرستان جان غرقه شدم اي شکر
زين شکرستان اگر هيچ چشيدي بگو
مي کشدم مي به چپ مي کشدم دل به راست
رو که کشاکش خوش است تو چه کشيدي بگو
مي به قدح ريختي فتنه برانگيختي
کوي خرابات را تو چه کليدي بگو
شور خرابات ما نور مناجات ما
پرده حاجات ما هم تو دريدي بگو
ماه به ابر اندرون تيره شده ست و زبون
اي مه کز ابرها پاک و بعيدي بگو
ظل تو پاينده باد ماه تو تابنده باد
چرخ تو را بنده باد از چه رميدي بگو
عشق مرا گفت دي عاشق من چون شدي
گفتم بر چون متن ز آنچ تنيدي بگو
مرد مجاهد بدم عاقل و زاهد بدم
عافيتا همچو مرغ از چه پريدي بگو