اي خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
نقش هايي ديدم از گلزار تو گلزار تو
کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوي
خط هايي دارم از اقرار تو اقرار تو
مي گدازم مي گدازم هر زمان همچون شکر
از شکرها رسته از گفتار تو گفتار تو
شب همه خلقان بخفته چشم من بيدار و باز
همچو بخت و طالع بيدار تو بيدار تو
چند گويي مر مرا کز کار چون کاهل شدي
راست گويي اي صنم از کار تو از کار تو
اي طبيب عاشقان اين جمله بيماريم
هست زان دو نرگس بيمار تو بيمار تو
اي دم هشياريم بي هوش هشياري تو
اي دم بي هوشيم هشيار تو هشيار تو
چشمه ها بر دل بجوشد هر دم از درياي تو
چشم دل پرک زن انوار تو انوار تو
شمس تبريزي که عالم اندک اندک بود
از عطا و بخشش بسيار تو بسيار تو