شماره ٥٣٢: جان و سر تو اي پسر نيست کسي به پاي تو

جان و سر تو اي پسر نيست کسي به پاي تو
آينه بين به خود نگر کيست دگر وراي تو
بوسه بده به روي خود راز بگو به گوش خود
هم تو ببين جمال خود هم تو بگو ثناي تو
نيست مجاز راز تو نيست گزاف ناز تو
راز براي گوش تو ناز تو هم براي تو
خيز ز پيشم اي خرد تا برهم ز نيک و بد
خيز دلا تو نيز هم تا نکنم سزاي تو
هم پدري و هم پسر هم تو نيي و هم شکر
کيست کسي بگو دگر کيست کسي به جاي تو
بسته لب تو برگشا چيست عقيق بي بها
کان عقيق هم تويي من چه دهم بهاي تو
سايه توست اي پسر هر چه برست اي پسر
سايه فکند اي پسر در دو جهان هماي تو