شماره ٥٠١: پيشتر آ اي صنم شنگ من

پيشتر آ اي صنم شنگ من
اي صنم همدل و همرنگ من
شيوه گري بين که دلم تنگ شد
تا تو بگوييش که دلتنگ من
جنگ کنم با دل خود چون عوان
تا تو بگويي سره سرهنگ من
چند بپرسي که رخت زرد چيست
از غم تو اي بت گلرنگ من
دوش به زهره همه شب مي رسيد
زاري اين قالب چون چنگ من
جان مرا از تن من بازخر
تا برهد جان من از ننگ من
اي شده از لطف لب لعل تو
صيرفي زر دل چون سنگ من
صلح بده جان مرا و مرا
کز جهت توست همه جنگ من
پاي من از باد روانتر شود
گر تو بگويي که بيا لنگ من
زان شده ام بسته آونگ تو
کز تو شود چون شکر آونگ من
اي تو ز من فارغ و من زار زار
اه چه شوم چون کني آهنگ من
زنگي غم بر در شادي روم
روم مرا بازخر از زنگ من
بي گهي و دوري ره باک نيست
نيم قدم شد ز تو فرسنگ من
پيري من گشته به از کودکي
تازه شده روي پرآژنگ من
خامش کن چون خمشان دنگ باش
تات بگويد خمش و دنگ من