شاه ما باري براي کاهلان
گنج مي بخشد به هر دم رايگان
الصلا ياران به سوي تخت شاه
گنج بي رنج است و سود بي زيان
چشم دل داند چه ديد از کحل او
نور و رحمت تا به هفتم آسمان
خود چه باشد پيش او هفت آسمان
بر مثال هفت پايه نردبان
اي به صورت خردتر از ذره اي
وي به معني تو جهان اندر جهان
اي خميده چون کمان از غم ببين
صد هزاران صف شکسته زين کمان
در نشان جويي تو گشته چارچشم
وآنگه اندر کنج چشمت صد نشان
هر نشاني چون رقيب نيکخواه
مي برندت تا به حضرت کشکشان