شماره ٣١٠: مال است و زر است مکسب تن
مال است و زر است مکسب تن
کسب دل دوستي فزودن
بستان بي دوست هست زندان
زندان با دوست هست گلشن
گر لذت دوستي نبودي
ني مرد شدي پديد ني زن
خاري که به باغ دوست رويد
خوشتر ز هزار سرو و سوسن
بر هم دوزيد عشق ما را
بي منت ريسمان و سوزن
گر خانه عالم است تاريک
بگشايد عشق شصت روزن
ور مي ترسي ز تير و شمشير
جوشن گر عشق ساخت جوشن
هم عشق کمال خود بگويد
دم درکش و باش مرد الکن