شماره ٢٨٠: نشايد از تو چندين جور کردن

نشايد از تو چندين جور کردن
نشايد خون مظلومان به گردن
مرا بهر تو بايد زندگاني
وگر ني سهل دارم جان سپردن
از آن روزي که نام تو شنيدم
شدم عاجز من از شب ها شمردن
روا باشد که از چون تو کريمي
نصيب من بود افسوس خوردن
خداوندا از آن خوشتر چه باشد
بديدن روي تو پيش تو مردن
مثال شمع شد خونم در آتش
ز دل جوشيدن و بر رخ فسردن
در اين زندان مرا کند است دندان
از اين صبر و از اين دندان فشردن
از اين خانه شدم من سير وقت است
به بام آسمان ها رخت بردن