شماره ١٥٠: خيز تا فتنه اي برانگيزيم
خيز تا فتنه اي برانگيزيم
يک زمان از زمانه بگريزيم
بر بساط نشاط بنشينيم
همه از پيش خويش برخيزيم
جز حريف ظريف نگزينيم
با کسان خسان نياميزيم
غم بيهوده در جهان نخوريم
مي آسوده در قدح ريزيم
ما گرفتار شادي و طربيم
نه گرفتار زهد و پرهيزيم
گر ستيزه کند فلک با ما
بر مرادش رويم و نستيزيم
چون نداريم هيچ دست آويز
چند با هر کسي درآويزيم
عيش باقي است شمس تبريزي
مست جاويد شاه تبريزيم