شماره ١٣٦: کون خر را نظام دين گفتم

کون خر را نظام دين گفتم
پشک را عنبر ثمين گفتم
اندر اين آخرجهان ز گزاف
بس چمن نام هر چمين گفتم
طوق بر گردن کپي بستم
نام اعلا بر اسفلين گفتم
عجز خواهيد روح را که ز عجز
صفت روح بهر طين گفتم
حليه آدم و خليفه حق
بهر ابليس و هر لعين گفتم
زاغ را بلبل چمن خواندم
خار را سرو و ياسمين گفتم
ديو را جبرئيل کردم نام
ژاژ را حجت مبين گفتم
اي دريغا که کان نفرين را
از طمع چند آفرين گفتم
از خري بود آن نبد ز خرد
که خر ماده را تکين گفتم
توبه کردم از اين خطا گفتن
همه عمرم بس ار همين گفتم