بيار مطرب بر ما کريم باش کريم
به کوي خسته دلاني رحيم باش رحيم
دلم چو آتش چون در دمي شود زنده
چو دل مباش مسافر مقيم باش مقيم
بيامد آتش و بر راه عاشقان بنشست
که اي مسافر اين ره يتيم باش يتيم
ندا رسيد به آتش که بر همه عشاق
چو شعله هاي خليلي نعيم باش نعيم
گليم از آب چو خواهي که تا برون آري
به زير پاي عزيزان گليم باش گليم
چو بايدت که تو را بحر دايه وار بود
مثال دانه در رو يتيم باش يتيم
درست و راست شد اي دل که در هوا دل را
درست راست نيايد دو نيم باش دو نيم
الف مباش ز ابجد که سرکشي دارد
مباش بي دو سر تو چو جيم باش چو جيم