پيشتر آ مي لبا تا همه شيدا شويم
بيشتر آ گوهرا تا همه دريا رويم
دست به هم وادهيم حلقه صفت جوق جوق
جمع معلق زنان مست به دريا دويم
بر لب درياي عشق تازه بروييم باز
هاي که چون گلستان تا به ابد ما نويم
وز جگر گلستان شعله ديگر زنيم
چون ز رخ آتشين مايه صد پرتويم
جوهر ما رو نمود ليک از آن سوي بحر
آه که تو زين سوي آه که ما زان سويم
شاه سوارا به سر تاج بجنبان چنين
تاج تو را گوهريم اسپ تو را ما جويم
بر سر دارش کنيم هر کي بگويد يکيم
آتش اندرزنيم هر کي بگويد دويم