شماره ٥٤: ما به خرمنگاه جان بازآمديم

ما به خرمنگاه جان بازآمديم
جانب شه همچو شهباز آمديم
سير گشتيم از غريبي و فراق
سوي اصل و سوي آغاز آمديم
وارهيديم از گدايي و نياز
پاي کوبان جانب ناز آمديم
در کنار محرمان جان پروريم
چونک اندر پرده راز آمديم
او کمند انداخت و ما را برکشيد
ما به دست صانع انگاز آمديم
پيش از آن کاين خانه ويران کرد اجل
حمدلله خانه پرداز آمديم
نان ما پخته ست و بويش مي رسد
تا به بوي نان به خباز آمديم
هين خمش کن تا بگويد ترجمان
کز مذلت سوي اعزاز آمديم