شماره ٢٦: ساقيا ما ز ثريا به زمين افتاديم

ساقيا ما ز ثريا به زمين افتاديم
گوش خود بر دم شش تاي طرب بنهاديم
دل رنجور به طنبور نوايي دارد
دل صدپاره خود را به نوايش داديم
به خرابات بدستيم از آن رو مستيم
کوي ديگر نشناسيم در اين کو زاديم
ساقيا زين همه بگذر بده آن جام شراب
همه را جمله يکي کن که در اين افراديم
همه را غرق کن و بازرهان زين اعداد
مزه اي بخش که ما بي مزه اعداديم
دل ما يافت از اين باده عجايب بويي
لاجرم از دم اين باده لطيف اوراديم
از برون خسته ياريم و درون رسته يار
لاجرم مست و طربناک و قوي بنياديم
همه مستيم و خرابيم و فناي ره دوست
در خرابات فنا عاقله ايجاديم
هله خاموش بيارام عروسي داريم
هله گردک بنشينيم که ما داماديم