گفت پيغامبر که رحم آريد بر
جان من کان غنيا فافتقر
والذي کان عزيزا فاحتقر
او صفيا عالما بين المضر
گفت پيغامبر که با اين سه گروه
رحم آريد ار ز سنگيد و ز کوه
آنک او بعد از رئيسي خوار شد
وآن توانگر هم که بي دينار شد
وآن سوم آن عالمي که اندر جهان
مبتلي گردد ميان ابلهان
زانک از عزت به خواري آمدن
هم چو قطع عضو باشد از بدن
عضو گردد مرده کز تن وا بريد
نو بريده جنبد اما ني مديد
هر که از جام الست او خورد پار
هستش امسال آفت رنج و خمار
وآنک چون سگ ز اصل کهداني بود
کي مرورا حرص سلطاني بود
توبه او جويد که کردست او گناه
آه او گويد که گم کردست راه