پرسيدن معشوقي از عاشق غريب خود کي از شهرها کدام شهر را خوشتر يافتي و انبوه تر و محتشم تر و پر نعمت تر و دلگشاتر

گفت معشوقي به عاشق کاي فتي
تو به غربت ديده اي بس شهرها
پس کدامين شهر ز آنها خوشترست
گفت آن شهري که در وي دلبرست
هرکجا باشد شه ما را بساط
هست صحرا گر بود سم الخياط
هر کجا که يوسفي باشد چو ماه
جنتست ارچه که باشد قعر چاه