انبيا گفتند کاري آفريد
وصفهايي که نتان زان سر کشيد
و آفريد او وصفهاي عارضي
که کسي مبغوض مي گردد رضي
سنگ را گويي که زر شو بيهده ست
مس را گويي که زر شو راه هست
ريگ را گويي که گل شو عاجزست
خاک را گويي که گل شو جايزست
رنجها دادست کان را چاره نيست
آن بمثل لنگي و فطس و عميست
رنجها دادست کان را چاره هست
آن بمثل لقوه و درد سرست
اين دواها ساخت بهر ايتلاف
نيست اين درد و دواها از گزاف
بلک اغلب رنجها را چاره هست
چون بجد جويي بيايد آن بدست