خواندن آن دو ساحر پدر را از گور و پرسيدن از روان پدر حقيقت موسي عليه السلام

بعد از آن گفتند اي مادر بيا
گور بابا کو تو ما را ره نما
بردشان بر گور او بنمود راه
پس سه روزه داشتند از بهر شاه
بعد از آن گفتند اي بابا به ما
شاه پيغامي فرستاد از وجا
که دو مرد او را به تنگ آورده اند
آب رويش پيش لشکر برده اند
نيست با ايشان سلاح و لشکري
جز عصا و در عصا شور و شري
تو جهان راستان در رفته اي
گرچه در صورت به خاکي خفته اي
آن اگر سحرست ما را ده خبر
ور خدايي باشد اي جان پدر
هم خبر ده تا که ما سجده کنيم
خويشتن بر کيميايي بر زنيم
نااميدانيم و اوميدي رسيد
راندگانيم و کرم ما را کشيد