چون پديد آمد که آن مسجد نبود
خانه حيلت بد و دام جهود
پس نبي فرمود کان را بر کنند
مطرحه خاشاک و خاکستر کنند
صاحب مسجد چو مسجد قلب بود
دانه ها بر دام ريزي نيست جود
گوشت اندر شست تو ماهي رباست
آنچنان لقمه ني بخشش نه سخاست
مسجد اهل قبا کان بد جماد
آنچ کفو او نبد راهش نداد
در جمادات اين چنين حيفي نرفت
زد در آن ناکفو امير داد نفت
پس حقايق را که اصل اصلهاست
دان که آنجا فرقها و فصلهاست
نه حياتش چون حيات او بود
نه مماتش چون ممات او بود
گور او هرگز چو گور او مدان
خود چه گويم حال فرق آن جهان
بر محک زن کار خود اي مرد کار
تا نسازي مسجد اهل ضرار
بس در آن مسجدکنان تسخر زدي
چون نظر کردي تو خود زيشان بدي