اي ز ما و من شده فاني بهنگام شهود
پس ترا بر مقعد صدق احد جا آمده
بر سر خوان ابيت عند ربي بهر تو
بي ابا هر شب اباهاي مهيا آمده
از شراب لايزالي وقت نوشيدن ترا
اسم باقي خدا ساقي صهبا آمده
در دبستاني که تو در وي ادب آموختي
تا دلت بر سر آن آداب دانا آمده
آدمي گر شد معلم مرملايک را بفضل
همچو طفلان از براي حفظ اسما آمده
قصر قدرت را چو معمار قدر آراسته
صد هزاران کسر از او در طاق کسرا آمده
صد مسارت در سيا و از قدومت ساده را
وافتي از ترس تو در دين ترسا آمده
خاک پايت آب رحمت بود کز تأثير او
نار اهل النار را آسيب اطفا آمده
هر کجا رايت علم افراشته از روي نصر
رايت فتح آيت انا فتحنا آمده
در حديبيه پس از رجعت بصد نصر و ظفر
فتح خيبر از پي تصديق رويا آمده
بعد از آن از فتح مکه با جنود ايزدي
بر سر منشور تصديق تو طغرا آمده
تا تو بر يک پا نسوزي تا سحر مانند شمع
از پي وضع قدمها امر طه آمده
تا سوي لاهوت بيرون آئي از ناسوت دون
از الوهيت چو بر جانت تجلي آمده
مارميت اذرميت لکن الله رمي
خلعتي بر قد تو بس چست و زيبا آمده
آنچه ايزد بيعتت را بعيت الله خوانده است
بر کمال ذات تو برهان دعوي آمده
اي حبيب حق توئي محبوب ارباب صفا
عيش ايشان لاجرم از تو مصفا آمده
ساعد دين هدي را زيب تازه داشتن
هم به پشت و بازوي يارانت يارا آمده
آن ولي حق وصي مصطفي کز فضل او
اهل گيتي را بدرگاهش تولا آمده
آفتاب آسمان قدري که ز ابردست او
برقهاي آبگون بر فرق اعدا آمده
نور چشم دين و ملت هست سبطينت که هست
خاک پاشان توتياي چشم جوزا آمده
مشتري خاک پاشان زهره زهرا شده
زانکه هر يک قرة العينين زهرا آمده
خوف عمين تو خالي کرده گيتي از سگان
زانکه هر يک در دغا چون شير هيجا آمده
نيست اندر دست ما غير از درودي والسلام
بر تو و بر آل و اصحاب موفا آمده
اي عزيز مصر معني طوطي طبع حسين
هر زمان از شکر شکرت شکرخا آمده