دو چشم کز هوس روي دوست تر داريم
اگر ز گريه شود چشمه دوستتر داريم
بهيچ باب از اين در طريق رفتن نيست
کجا رويم از اين در کدام در داريم
ببوستان رضايت شکفته همچو گليم
چو لاله گرچه بسي داغ بر جگر داريم
اگر تو نيش زني همچو شهد نوش کنيم
که از جراحت تو راحت جگر داريم
در آتشيم ز دست غمت وليک خوشيم
که از حلاوت غمهاي تو خبر داريم
صفا نماند بعالم بيا که از سر صدق
دل از تعلق آن تيره خاک برداريم
وداع همنفسان کن حسين و رخت ببند
که رفت قافله ما هم سر سفر داريم