دلا بنال که ياران نازنين رفتند
بغم نشين که رفيقان بيقرين رفتند
باهل دهر مياميز و گوشه اي بنشين
که همدمان وفاپيشه گزين رفتند
دل شکسته ما را بر آتش افکندند
اگر چه خود بسوي روضه برين رفتند
سهي و گل ز زمين ميدمد وليک دريغ
ز گلرخان سهي قد که در زمين رفتند
هنر مجوي که بازار فضل رايج نيست
از آن جهت که بزرگان خورده بين رفتند
عجب مدار که گر نقد دين شود کاسد
که نافذان جواهرشناس دين رفتند
بسوز بر در حرمان در انتظار حسين
که محرمان سراپرده يقين رفتند