صبا رسيد در او بوي يار نيست چه سود
نسيم سنبل آن گلعذار نيست چه سود
هزارگونه گل اندر بهار گر چه شکفت
چو بوي از گل من در بهار نيست چه سود
مراست از دو جهان اختيار يار وليک
بدست من چو کنون اختيار نيست چه سود
هزار گونه طرب ميکنم ز دردي درد
ولي چو خمر طرب بي خمار نيست چه سود
منم که خاک شدم در ره وفاداري
ولي بخاک من او را گذار نيست چه سود
درون بوته مهرش دلم بسوخت ولي
متاع قلب مرا چون عيار نيست چه سود
بوصل يار اميد حسين بسيار است
ولي چو طالع فرخنده يار نيست چه سود