بصدر صفحه دولت کجا رسد اصحاب
اگر دري نگشايد مفتح الابواب
عزيز من بادب باش تا صفا يابي
از آنکه هست تصوف بجملگي آداب
زدند قافله راه عشق کوس سفر
اگر نه مرده دلي ديده ها بمال از خواب
بهرزه عمر گرانمايه را ز دست مده
دو روزه عمر که باقي است قدر آن درياب
اگر سعادت ديدار دوست ميجوئي
ز آستانه اصحاب درد روي متاب
اگر مشاهده خواهي ز خويشتن بگذر
که غير هستي تو در ميانه نيست حجاب
حسين ديده ديداربين بدست آور
که برگرفت حبيب از جمال خويش نقاب