اي بر دل شکسته ز درد تو داغها
در سينه ام ز آتش عشقت چراغها
چون هر دلي شده که بداع تو مبتلاست
نگشايد از تفرج گلزار و باغها
جانهاي ما بداغ جدائي بسوختي
باشد که رخت خويش شناسي بداغها
در ورطه بلاي تو دل گمشده است و جان
شد سالها که ميکند از وي سراغها
شرح شمايل تو حسين ار کند شود
ز انفاس جانفزاش معطر دماغها