زآن دهان حرفي فکندي در ميان
زآن ميان خلقي فکندي در گمان
زآن دهان در ميان جز حرف نيست
زآن ميان هم نيست چيزي در ميان
آن ميان رمزيست باريک و دقيق
وآن دهان سريست مخفي و نهان
در دهان خود غير حرفي نيست زين
در ميان هم غير موئي نيست زان
زآن دهان هرگز کسي آگه نشد
جز مگر حرفي که آيد زآن دهان
زآن ميان هرگز کسي واقف نگشت
جز کمر گاهي که بندي در ميان
عالمي پر شکر و پر قند شد
بس که شيرينست حرف آن دهان
کرد اذهان خلايق را لطيف
فکر لطف آن ميان اندر جهان
شور کردي (فيض) و مو بشکافتي
در حديث آن دهان و آن ميان