نيست چو من واپسي در همه واپسان
چو نيست من بيکسي در همه بيکسان
واپسي من ببين بيکسي من ببين
همرهيت کرده پس پيشروان واپسان
هم تو دهي نعمت و هم تو تمامش کني
ره تو نمودي مرا هم تو بمنزل رسان
در همه ديدم بسي هيچ نديدم کسي
کرد روانم ملول ديدن اين نا کسان
نيست درين دير کس تا شودم هم نفس
همنفس من تو باش اي تو کس بيکسان
تا که نميرد دلم از نفس سرد غير
نفخه گرم از دمت دم بدم ميرسان
غير خدا هيچکس مونس جان تو نيست
دست توقع بکش (فيض) ز خير کسان