کو عشق کو سوداي عشق تا در جهان غوغا نهم
کو مستيي تا غلغلي در گنبد مينا نهم
کو سوزشي تا شورشي اندر ملايک افکنم
فرپاد لا علم لنا در عالم بالا نهم
ساقي بده تا تر کنم از مي دماغ پخته
مشتي از اين خامان خشک در بوته سودا نهم
سرمست از مقراض لا سازم دو عالم از فنا
وآنگاه نقد هر دو کون در مخزن الا نهم
آتش زنم در انس و جان شور افکنم در کن فکان
بيرون روم از آسمان بر سقف عالم پا نهم
زين تنگنا بيرون روم تا عالم بيچون روم
از ليت قومي يعلمون در ملک جان غوغا نهم
يارب ز (فيضت) وامگير يکدم شراب عشق خود
تا هستي موهوم را در ماء من افنا نهم