خويشتن را در هوا کرديم گم
جاده در راه خدا کرديم گم
از عدم ما تا باقليم وجود
آمديم و راه را کرديم گم
منزل و مقصود و راه و راه رو
جمله را در ابتدا کرديم گم
سالک و مسلوک و مسلوک اليه
جمله ما بوديم و ما کرديم گم
هر چه ما را بود ز اجناس و نقود
جمله را در راهها کرديم گم
ز ابتدا کرديم چون آهنگ راه
گه اول خويش را کرديم گم
بر در شه چون عطاجويان شديم
شاه را اندر عطا کرديم گم
کس نميداند که چون شد کار ما
خود چه بود و اين چرا کرديم گم
نيست پيدا کاخر اين کار چيست
ز ابتدا تا انتها کرديم گم
گشت پنهان طرز جستجوي ما
هر چرا ما جابجا کرديم گم
بگذريم از جستجو و گفتگو
چونکه ما سررشته را کرديم گم
گفتها بر جسته ها شد پردها
جستها در گفتها کرديم گم
(فيض) را جان رفت در سوداي او
عمر در انديشها کرديم گم
يافتيم آخر درون خويشتن
هر چرا در هر کجا کرديم گم