شماره ٦٥٢: روزها در طلبت مي پويم
روزها در طلبت مي پويم
در فراقت همه شب مي مويم
قصه شوق تو از خود با خود
دم بدم ميشنوم ميگويم
در سراپاي بتان حسن ترا
تو بتو موي بمو ميجويم
رنگ و بويت ز خيالم نرود
چون شوم گل همه گل ميرويم
در غمت بهر وضو وقت نماز
زآب ديده رخ خود ميشويم
در تمناي لقايت چون (فيض)
کو بکو بيسروپا مي پويم
سر سوداي تو دارم چکنم
ميروم ميطلبم ميجويم