اگر بديم و گر نيک خاکسار توايم
فتاده بر ره تو خاک رهگذار توايم
بلندي سر ما خاکساري در تست
بنزد خلق عزيزيم از آنکه خوار توايم
توئي قرار دل ما اگر قراري هست
وگر قرار نداريم بيقرار توايم
بسوي تست بهر سو که ميکنيم سفر
بهر ديار که باشيم در ديار توايم
اگر اطاعت تو ميکنيم مخلص تو
وگر کنيم گناهي گناه کار توايم
بهر چه در دل ما بگذرد تو آگاهي
اگر ز خلق نهانيم آشکار توايم
ز کردهاي بد خويشتن بسي خجليم
بپوش پرده عفوي که شرمسار توايم
اگر چه نامه سياهيم از اطاعت تو
چو (فيض) دشمن ديويم و دوستدار توايم
بگوش هوش شنيدم که هاتفي ميگفت
غمين مباش که ما يار غمگسار توايم