چون يار ما تو باشي ز اغيار فارغيم
چون کار ما توئي ز همه کار فارغيم
از تو چه خرميم غمي را مجال نيست
باشد چه غم غم تو ز غمخوار فارغيم
چون دوستدار ما توئي از دشمنان چه باک
چون هست لطف تو ز ستمکار فارغيم
چون مکرهاي خير تو هست از براي ما
از شر مکر حاسد و مکار فارغيم
در راه تو جهاد کنيم امر اگر کني
ورنه ز حرب و چالش و بيکار فارغيم
دل را کباب خواهي جان نيز مي دهيم
ور تو دهي شراب ز خمار فارغيم
باشي تو در نظر بکجا افکنيم چشم
در چشم ما چو هستي ز اغيار فارغيم
معناي تست هر چه درآيد بچشم ما
زان روي ما ز صورت ديدار فارغيم
بسيار کرده ايم گنه بر اميد عفو
عفوت چو هست ز اندک و بسيار فارغيم
چون سيرگاه (فيض) بساتين حکمت است
از باغ و راغ و سبزه و گلزار فارغيم