اي که با ما وعدها کردي خلاف
از وفا و عهد و پيمانت ملاف
وعدهاي تو دروغ اندر دروغ
لافهاي تو گزاف اندر گزاف
چند غم را سر بجان من دهي
در دل من بهر غم سازي مصاف
چند غم در دور من گرد آوري
تا بگردم روز و شب آرد طواف
چند بافي بهر من از غم پلاس
چند سازي بهر من از غم لحاف
گاهم از شادي لباسي هم بدوز
بستري از شادماني هم بباف
جان نخواهي برد از دست غمش
(فيض) گفتم با تو حرف پاک و صاف