سلسله فکر را در ره دانش بکش
تا برسي منزلي کان نبود محرمش
چونکه بدانجا رسي باده عرفان بنوش
پس ز پي معرفت ذوق محبت بچش
نور محبت چو تافت بر دل و بر جان تو
باده ناب ازل از خم وحدت بکش
در ره عشق حبيب تا بتواني بکوش
محنت اگر رو دهد تا بتواني بکوش
شاد بزي عنقريب وارهي از چار و نه
کام بگير از حبيب خارج ازين پنج و شش
چون که بلي گفته وقت سماع الست
وصل ترا حاصلست ليک پس از کش مکش
آن که رعايت نکرد شرط بلي را نخست
کوش بلي گوش گير سوي مناديش کش
حکم کند تا بر او آنچه مراو را سزاست
رهزن و کمره بحق وارهد از کش مکش
شرط بلاي الست معرفت اولياست
(فيض) چو تو عارفي جان و دلت باد خوش