اي نگاه خفته ات صياد کس
غمزه مستانه ات جلاد کس
باد ويران از غمت دلهاي ما
اي خراب توبه از آباد کس
کم مباد از عاشقان بي داد تو
اي فداي جور و ظلمت داد کس
اي که هم شادي ز تو هم غم ز تو
شاد ميکن خاطر ناشاد کس
اي ز تو بر عشقان بيدادها
غير بيداد تو ندهد داد کس
کي رسي هرگز بفرياد کسي
يا رسد هرگز بتو فرياد کس
اي که در ياري کسان را روز و شب
هيچ ميآري تو هرگز ياد کس
(فيض) از بيداد تو شد دادخواه
کي دهد بيداد خوبان داد کس