بياد عشق ما ميسوز و ميساز
بدرد بي وفا ميسوز و ميساز
سفر ديگر مکن زينجا بجائي
در اقليم بلا ميسوز و ميساز
چو پروانه بدل نوريت گر هست
بگرد شمع ما ميسوز و ميساز
چو بلبل گر هواي باغ داري
درين گل زار ما ميسوز و ميساز
دلت از جور ما گر تيره گردد
به اميد صفا ميسوز و ميساز
بحلواي وصالت گر اميد است
درين ديگ جفا ميسوز و ميساز
گهي در آتش ما شعله ميزن
بخوي تند ما ميسوز و ميساز
گهي در فرقت ما صبر ميکن
به اميد لقا ميسوز و ميساز
که از وصل خودش ما کام ميجوي
درين نور و ضيا ميسوز و ميساز
سر زلفم اگر در شستت آيد
در آن دام بلا ميسوز و ميساز
وفا از ما مجو ما را وفا نيست
درين جور و جفا ميسوز و ميساز
کسان عشق بتان ورزند اي (فيض)
تو در عشق خدا ميسوز و ميساز