ز حق جوئي نشان الله اکبر
نشان کي ميتوان الله اکبر
نشان از بي نشان کي ميتوان يافت
نيايد در نشان الله اکبر
برو در عالم اسما سفر کن
مظاهر را بدان الله اکبر
ز اقليم هيولي رخت برگير
برو تا لامکان الله اکبر
گذر کن ز آسمان و عرش و کرسي
بسوي کن فکان الله اکبر
حقيقت را به بين اندر مظاهر
وراي جسم و جان الله اکبر
جهان آينه نور حق آمد
درين بين عکس آن الله اکبر
ز خط و خال معني گير و بگذر
صور را با زمان الله اکبر
کبير است و جليلست و عظيمست
نگنجد در جهان الله اکبر
لطيفست و ندارد مثل و مانند
نه پيدا نه نهان الله اکبر
بدو تا با خودي راهت نباشد
بجا در را بامن الله اکبر
بمان اين هستي عاريتي را
مگر يابي نشان الله اکبر
زگفت و گوي (فيض) اسرار پنهان
نميگردد عيان الله اکبر
ز ديدن يا رسيدن بر توان خورد
نيايد در بيان الله اکبر