روي در روي يار بايد کرد
پشت بر کار و بار بايد کرد
خون دل را ز ديده بايد ريخت
دل و جان را نثار بايد کرد
عشق هوش است و عقل سرپوشي
خويش را هوشيار بايد کرد
بندگي و فکندگي خواهي
عاشقي اختيار بايد کرد
ور طلب ميکني بزرگي و جاه
عقل با خويش يار بايد کرد
گرنه عشق است درخور تو نه عقل
کار دنيات يار بايد کرد
در سرت گر هواي فردوسست
با هوا کار زار بايد کرد
از جهنم اگر نداري باک
طلب اعتبار بايد کرد
حق تجلي نمود از همه سو
چشم را (فيض) چار بايد کرد