خويش را اول سزاوارش کنيد
آنگهي جان در سر کارش کنيد
غمزه از چشم شوخش وا کشيد
فتنه در خوابست بيدارش کنيد
گر ندارد از غم عاشق خبر
ساغري از عشق در کارش کنيد
پيش روي او نهيد آئينه
در کمند خود گرفتارش کنيد
گر بپرهيزد دل بيمار ازو
شربتي زان چشم در کارش کنيد
يا به بيماري جان تن در دهيد
يا حذر از چشم بيمارش کنيد
خار منعي گر زند در دل خسي
باده گلرنگ در کارش کنيد
گر نسازد با جفاي دوست دل
با فراق او شبي يارش کنيد
بار عشق ار برندارد دوش (فيض)
کارهاي عاقلان بارش کنيد