خطيب عشق ندا کرد با زبان فصيح
که خلق جمله مريضند و عاشق است صحيح
زبان گشاد دگر بار بر سر منبر
که اهل عشق جوادند و اهل زهد شحيح
دگر چه خوش نمکين گفت خلق بي نمکند
مگر سري که ز شور محبت است مليح
شجاع نيست مگر عاشقي که جان بخشد
شود صحيح که گردد بتيغ عشق جريح
بسروري رسد آخر ز پا فتاده عشق
شود رفيع که افتد ز راه دوست طريح
يمدح عاشق و معشوق و عشق در قرآن
يحبهم و يحبونه کند تصريح
ذليل دوست بود عاشق و عزيز عدو
اذلة و اعزه (فيض) گفت صريح