اگر از عشق حق بر سر نهي تاج
ستاني زين جهان و زانجهان باج
وگر سر در ره عشقش ببازي
شوي بر تارک هر سروري تاج
خدا از عشق کرد آغاز عالم
نبي از عشق جست انجام معراج
سکون از عشق دارد کوه و صحرا
خرد از عشق دارد بحر مواج
گهي کم گه زياد از عشق شد مه
ز عشق افروخت رخ خورشيد و هاج
ز نور عشق دارد روشني روز
سيه از دود عشق است اين شب داج
ز نور عشق شد معروف عارف
ز شور عشق شد منصور حلاج
ز عشق کعبه ريحانست و سنبل
مغيلان گر زند بر دامن حاج
چو (فيض) از عشق شد فياض معني
سزد گر گيرد از اهل سخن باج