عشق در راه طلب راهبر مردانست
وقت مستي و طرب بال و پر مردانست
سفر آن نيست که از مصر ببغداد روي
رفتن از جان سوي جانان سفر مردانست
ظفر آن نيست که در معرکه غالب گردي
از سر خويش گذشتن ظفر مردانست
هنر آن نيست که در کسب و فضايل کوشي
به پر عشق پريدن هنر مردانست
همه دلهاست فسرده همه جانها تيره
گرم و افروخته آه سحر مردانست
چشمه کوثر و سرسبزي بستان بهشت
خبري از اثر چشم تر مردانست
گهر اشک ندامت بقيامت ريزد
هر که در فکر شکست گهر مردانست
(فيض) اگر آب حيات از گهر نظم چکاند
هم از آنروست که او خاک در مردانست