وصل با دلدار ميبايد مرا
فصل از اغيار مي بايد مرا
چون نيم از اصل خود ببريده اند
نالهاي زار مي بايد مرا
من کجا و رسم عقل و دين کجا
مست يارم يار مي بايد مرا
بي وصال او نميخواهم بهشت
دار بعد از جار ميبايد مرا
عشق از نام نکو ننگ آيدش
عاشقم من عار مي بايد مرا
عقل دادم بستدم ديوانگي
شيوه اين کار ميبايد مرا
تا بکي اين راز را پنهان کنم
مستي و اظهار ميبايد مرا
سر ز من سر ميزند بي اختيار
محرم اسرار ميبايد مرا
گفتگو بگذار (فيض) و کار کن
در ره او کار ميبايد مرا