شماره ٦٨: اي شوخ نازپرور آشوب عقل و ديني

اي شوخ نازپرور آشوب عقل و ديني
طيب بهار خلدي زيب نگار چيني
کم مهر و زود خشمي گلچهر و شوخ چشمي
طرار و دلفريبي طناز و نازنيني
عيدي از آن شريفي روحي از آن لطيفي
حوري از آن جميلي نوري از آن مبيني
سروي ولي رواني جاني ولي عياني
ماهي ولي تمامي مايي ولي معيني
در حلق تشنه کامان يک جرعه سلسبيلي
در کام تلخ عيشان يک کوزه انگبيني
آهوي مشک مويي طاووس بذله گويي
شمشاد سروقدي خورشيد مه جبيني
پرورده بهشتي همشيره سهيلي
نوباوه بهاري فرزند فروديني
يک جويبار سروي يک بوستان تذروي
يک باغ لاله برگي يک دسته ياسميني
يک مشرق آفتابي يک خانه ماهتابي
يک عرش روح قدسي يک خلد حور عيني
چون طعنه رقيبان در هجر جانگدازي
چون نکته اديبان در وصل دلنشيني
همزاد روح پاکي گر چه ز آب و خاکي
عم زاد حور عيني گر چه ز ماء و طيني
از حلقهاي گيسو داود درع سازي
وز لعل روح پرور عيساي جم نگيني
تشوير نار نمرود از چهر پر فروغي
تصوير مار ضحاک از زلف پر ز چيني
باک از خزان نداري گويي گل بهشتي
ارزان به کف نيايي مانا در ثميني
بوسيدن لب تو فرضست بر خلايق
تا شاه راستان را مداح راستيني
فرمانده سلاطين جمجاه ناصرالدين
آن کش سپهر گويد تو پور آتبيني
اي کز سنان سرپخش آجال را ضماني
وي کز بنان زر بخش آمال راضميني
شاهنشه جهاني فرمانده مهاني
آسايش زماني آرايش زميني
در رزم بي مثالي در بزم بي همالي
در عزم بي نظيري در حزم بي قريني
مسجود شرق و غربي محسود روم و روسي
بنيان عقل و شرعي برهان داد و ديني
داراي تاج و گنجي داروي درد و رنجي
منشور دين و دادي منشار کفر و کيني
کوهي چو بر سمندي شيري چو با کمندي
چرخي چو با کماني دهري چو در کميني
در حمله روز ناورد چابکتر از گماني
در وقعه پيش دشمن ثابت تر از يقيني
تندر چگونه غرد تو گاه کين چناني
خنجر چگونه برد در نظم دين چنيني
چون حزم زوديابي چون حلم دير خشمي
چون فکر دورسنجي چون عقل پيش بيني
با قدرت قبادي با فره فرودي
با شوکت ينالي با مکنت تکيني
با صولت کياني با دولت جواني
با همت بلندي با فکرت متيني
شاه ملک شعاري شير فلک شکاري
ايام را يساري اسلام را يميني
هم عقل را قوامي هم عدل را نظامي
هم شرع را اماني هم ملک را اميني
هم مکرمت شعاري هم مملکت طرازي
هم مسألت پذيري هم معدلت گزيني
بحر سحاب خيزي چون از بر سريري
بدر شهاب تيري چون بر فراز زيني
ملک ترا هماره حق ناصر و معين باد
زانسان که دين حق را تو ناصر و معيني
پيوسته بر سراپات از عرش آفرين باد
زانرو که پاي تا سر يک عرش آفريني