گر به تيغم بکشي زار و به خونم بکشي
من نه انکار کنم چون تو بدان کار خوشي
پيش روي تو دو زلف تو سرافکنده به زير
چون بر خواجه رومي دو غلام حبشي
خوي خوش به بود از روي خوش اي ترک تتار
ور نه من باک ندارم که به خونم بکشي
بنشين تند و بگو تلخ بکش خنجر تيز
شور بختي بود از لعبت شيرين ترشي